نوشته شده توسط : پسر اینترنتی

   خيلي سخته بعدزا چند سال بفهمي كه دوست داشتن دروغ بوده ولي با ز بهت بگه دوست داره
خيلي سخته كه وقتي خوابي طعم واقعي مرگو بچشي وقتي صبح چشماتو باز ميكني ببيني بازم نمردي و بايد روز ديگرو با خاطراتش شروع كني ولي اون ديگه پيشت نيست, ولي انگار هر لحظه كنارته ولي تو پيش اون بودي و هيچ وقت نديدت.
اين مثل اون ميمونكه تو رو گريه بندازه تا اونو بخندوني تا اون يكي ديگه رو خوشحال كنه. خيلي سخته بهت بگه دوست دارم ولي نمي خوامت ولي ميگن با يادش بايد زندگي كني تا كي خوابشو ببيني ميگن نا اميد نشو آخه درد نااميدي رو نچشيدن چون ناناميدي وتنهايو گريه هديه هايي بود كه اون بهت داده ولي تو تموم زندگيتو بهش دادي .
خيلي سخته بهش دل ببنديو دلتو بشكونه ولي تو هم ميتونستي دلشو بشكوني اما اين كارو نكردي چون دوسش داشتي خيلي سخته بزرگترين آرزوت مرگ باشه اما اون بتونه با يار تازه رسيدش راحت زندگي كنه حاضر بودي كل ثروتت كه عشق بود با كاخ آرزوهات يكجا خراب كنه اون وقت زير آوار بي مهري و تنهايي از صبرو محبتو دوست داشتن تا آخر عمرت بشينيو زار زار گريه كني
خيلي سخته خيلي سخته ازي كه مردم بهت نخدنو فكر نكنن ديونه اي نتوني درد دلتو به كسي بگي خيلي سخته كه آرزوت كسي باشه كه از اينو اون بشنوي كه هيچ اهميتي واسش نداشتي.حالا ديگه ارزوي نبودنتو ميكنه. خيلي سخته وقتي يادت مياد حتي با شنيدن صداش اونقدر خوشحال ميشدي كه دوست داشتي داد بزني ولي با ديدنش هم چيزي جز عذاب برات نيستو نميشه چون اون ديگه واسه تونيست !
خيلي سخته بعد از چند وقت ببيني كه اشك توچشات حلق بزنه ولي فقت اشكات واسه خودت مهم باشن . خيلي سخته جرعت هر كاري رو داشته باشي به اميد اين كه كوه پشتته ولي وقتي بر ميگردي پشتتو نگاه ميكني ببيني يك عمر پشتت به دره بوده حالا اون عشقش يك نفر ديگست اصلا تو واسش مهم نيستي اصلا بازي قايم موشكزمونه اينه تو چشم ميزاريو من قايم ميشم اما تويكي ديگرو پيدا ميكني .
خدايا همه اين كارو تو كردي به هركي دل بستم تو دلمو شكوندي هر جالونه ساختم خرابش كردي هر جا بابودن كسي دلم آرامش ميگرفت تو اضطرابو تو دلم انداختي.نميدنم شايد اين كارو كردي كه به غير از خودت به كس ديگه اي دل نبندم و به كسي اميد نداشته باشم پس همه اميدم به توست
كمكم كن........
.......كمكم كن
........نظر يادتون نره



:: بازدید از این مطلب : 368
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پسر اینترنتی

 

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟

 

 

 

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.

 

 

 

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟

 

 

 

از چه بنویسم؟

 

 

 

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

 

 

 

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

 

 

 

از چه بنویسم؟

 

 

 

از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟

 

 

 

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،

 

 

 

دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

 

 

 

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم

 

 

 

به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

 

 

 

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،

 

 

 

یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

 

 

 

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...

 

 

 

امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...

از من بریدی و از این آشیان پریدی...



:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پسر اینترنتی

                                                                                           

      

 

 

گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی.

 

 

گفتی : تو فرهـادی مگر؟

 

 

گفتم : خرابت می شـوم.

 

 

 

گفتی : تو آبـادی مگـر؟

 

 

گفتم : ندادی دل به من.

 

 

 

گفتی : تو جان دادی مگر؟

 

 

گفتم : ز کـویت مـی روم.

 

 

 

 گفتی :تو آزادی مگـر؟

 

 

گفتم : فراموشم مکن.

                               گفتی : تو در یادی مگر؟ 
                                 
                                                       
                                                                                                                                                                                                                            گفتم و گفتی... .     

 



:: بازدید از این مطلب : 387
|
امتیاز مطلب : 113
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 29 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پسر اینترنتی

 

 
 
 
 

اگه تو رو دوست دارم خيلي زياد منو ببخش

 

   اگه تويي اون كه فقط دلم مي خوات منو ببخش

 

          منو ببخش اگه شبها ستاره ها رو مي شمارم

 

              منو ببخش اگه بهت خيلي ميگم دوست دارم

 

                     منو ببخش اگه برات سبد سبد گل مي چينم

 

                    منو ببخش اگه شبها فقط  تو رو خواب مي بينم

 

                               اگه تو رو دوست دارم خيلي زياد منو ببخش

                           اگه تويي اون كه فقط دلم مي خوات منو ببخش

 http://sl.glitter-graphics.net/pub/729/729999d373gfp5lq.gif

 

منو ببخش اگه واسه چشماي تو خيلي كمم

 

    تو يك فرشته اي  و من خيلي  باشم يك آدمم

 

      منو ببخش اگه برات مي ميرم و زنده مي شم

 

         اگه با ديوونه گي هام پيش تو شرمنده مي شم

 

              منو ببخش اگه همش مي سپارمت  دسته خدا

 

                      اگه پيش غريبه ها به جاي تو مي گم شما

 

                منو ببخش من نمي خوام تو رو به ماه نشون بدن

 

                           نشوني تو نه به شب و نه دسته آسمون بدن

 

                               منو ببخش اگه ميخوام تو رو فقط واسه خودم

 

              ببخش اگه كم هستم ولي // زيادي عاشقت شدم

 

 

 

اگه تو رو دوست دارم خيلي زياد  منو ببخش

    اگه تويي اون كه فقط دلم مي خوات منو ببخش

 



:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 4 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پسر اینترنتی

 

 چقدر سخته

 تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای این که لبریزه کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش داری

 چقدر سخته

دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیره آواره غرورش همه وجودت له شده

 چقدر سخته

تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی

 چقدر سخته

 وقتی پشتت برسه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری

 چقدر سخته

 گل ارزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت اروم زیره لب بگی گل من باغچه ی نو مبارک

 



:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 114
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 4 مهر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد